قرارداد گازی ۲۵ ساله و ارقامی که فقط برای ایرانیان از اسرار است

»موج نو: ضمایم قرارداد انتقال گاز به پاکستان برای ۲۵ سال و برای تأمین حدود ۲۰ درصد از مصرف انرژی گاز این کشور در حدود دو هفتة پیش نهایی گردید. پس از چند روز اما و اگرهای فراوان و نامحرم دانستن مردم توسط وزیر نفت و سپس مهر تأیید ۱۲۹ نفر در کسوت نمایندة مجلس، این قرارداد مشمول تحریم ها گردید. علی رغم خبر کناره گیری پاکستان از این قرارداد روز گذشته اوجی، مدیرعامل شرکت ملی گاز، بار دیگر رقم فروش این حجم عظیم از سرمایة کشور را جزء اسرار و محرمانه دانست! این در حالی است که کلیات مالی این قرارداد شامل قیمت احداث خط لوله و قیمت توافق شدة گاز صادراتی توسط تعداد بسیار زیادی از خبرگزاری های معتبر دنیا اعلام شده. با این اوصاف احتمالا کشور در حال حراجی است که توسط دولت حاکم، افتخاری بر کارنامه اش قلمداد می گردد!

مروری بر آنچه در این دو هفته گذشت


روز ۲۴ خرداد ماه خبری بر روی اکثر خبرگزاری ها و نشریات قرار گرفت که حاکی از امضا شدن اسناد نهایی قرارداد انتقال ۲۵ سال گاز ایران به پاکستان با قیمت مجهول بود. عدم اعلام جزئیات قرارداد حساسیت زیادی ایجاد کرد. برخلاف هدف اولیه از صدور گاز که مقصد نهایی را کشور هند می دانست، هند از این قرارداد کنار کشیده بود و تنها مصرف کننده، کشور پاکستان ماند. تمامی مذاکره کنندگان مجرب قبلی از جمله دکتر نژادحسینیان که در جریان روند پیشرفت مذاکرات بودند، در طی چند سال اخیر به نحوی کنار گذارده شدند و در نهایت با مطرح شدن نام مشایی در حواشی قرارداد، به ناگاه و با اعلام خبر تحریم ایران، در اوج لاپوشانی خبری، این قرارداد بسیار سنگین که ایران را متعهد به تأمین روزانه ۲۱ میلیون و پانصد هزار متر مکعب گاز طبیعی برای مدت بسیار طولانی ۲۵ سال می کند، نهایی گردید!


چند روز بعد در سی خرداد ماه، با تأیید مواضع مبهم و اظهارات بی ربط وزیر نفت به سوالات سازدار در مجلس در خصوص قرارداد انتقال گاز به پاکستان، ۱۲۹ نمایندة مجلس در مقابل ۵۲ نفر مخالف به نامحرم بودن مردم از مفاد قراردادی صادرات بیست و پنج سالة گاز ایران به پاکستان رأی موافق دادند!


بلافاصله پس از دو روز نخست وزیر پاکستان اعلام کرد که به تحریم های جدید پایبند خواهد بود. صحبتی که حتی اگر عملی نشود، به نوعی منجر به امتیازگیری بیشتر از سیاست های تنش زای ایران خواهد شد.


اما جالب ترین اظهار نظر در روز ششم تیر، اوجی مدیرعامل شرکت ملی گاز قیمت قرارداد را بازهم نگفت و بهای گاز صادراتی را جزء اسرار و محرمانه خواند! تا تمامی شواهد دال بر این حراج بی سابقه بین المللی با فرافکنی به شیوة رئیس دولت تکمیل گردد.


مبلغ قرارداد خط لوله و قیمت فروش گاز چه مقدار است؟


برای آگاه شدن مردم و مسوولین بی اطلاع از موضوع، مبلغ این قرارداد برای تنها احداث خط لوله که از جیب ایران هزینه خواهد شد، معادل ۷٫۵ میلیارد دلار آمریکا میباشد. (۱,۲,۳,۴,۵) پاکستان برای احداث خط لوله در کشور خود ۱٫۶۵ میلیارد دلار هزینه خواهد کرد. قیمت گاز صادراتی در سالهای تحویل (۲۰۱۴ تا ۲۰۳۹ میلادی) بر مبنای تابعی از میانگین قیمت نفت وارداتی ژاپن Jcc می باشد، اما کف و سقف قیمت آن ۲۶۰ تا ۴۸۵ دلار به ازاء هر هزار متر مکعب گاز می باشد. (۶) این در حالیست که میانگین قیمت گاز در اروپا در سال جاری میلادی در حدود ۵۰۰ دلار به ازاء هر هزار متر مکعب گاز می باشد. (۷)


این نکته بسیار حائز اهمیت است که به جز دو سال گذشته که دنیا با بحران اقتصادی گسترده روبرو شد، در طی تمامی سالیان گذشته، قیمت گاز طبیعی همواره روندی صعودی در بازارها داشته است. تنها از سال ۲۰۰۴ تا ۲۰۰۸ قیمت گاز دو برابر شده است.(۸) قیمت فعلی با پشت سر گذاردن بحران اقتصادی تقریباً کف قیمت گاز می باشد. پیش بینی قیمت گاز طبیعی برای سال ۲۰۱۴ میلادی نشان می دهد که قیمت گاز حداقل ۴۰ درصد بالاتر از مقدار فعلی آن، یعنی در حدود ۷۰۰ دلار خواهد بود. (۸)


در بهترین حالت ممکن، در صورتی که از سال ۲۰۱۴ ایران با بالاترین قیمت ذکر شده در قرارداد، یعنی ۴۸۵ دلار به ازاء هر هزار متر مکعب، شروع به فروش گاز خود کند، قیمت فروش گاز در بدو امر حداقل ۴۵ درصد کمتر از قیمت آن در اروپا خواهد بود. حال قیمت جهانی در ۲۵ سال پس از آن چه خواهد بود و چرا دولت حاضر به پذیرفتن این محدودة ننگین قیمت برای فروش گاز شده است، باید قطعاً پاسخگو باشد!


حداقل تخفیف: سالیانه بین ۳ میلیارد دلار در نخستین سال تا بیشتر از ۱۲ میلیارد دلار در آخرین سال!


با توجه به ظرفیت متعهد شده ایران برای انتقال گاز، روزانه ۲۱٫۵ میلیون متر مکعب گاز باید به پاکستان انتقال دهد. با احتساب کف و سقف قیمت گفته شده ۲۶۰ تا ۴۸۵ دلاری برای فروش گاز، کل بهای سالیانه گاز صادر شده ۲ میلیارد دلار در کف قیمت و یا ۳٫۸ میلیارد دلار در سقف قیمت خواهد بود. این در حالیست که قیمت واقعی گاز در اولین سال شروع صادرات گاز حداقل در حدود ۷۰۰ دلار به ازاء هزار متر مکعب گاز بوده و باید ۵٫۵ میلیارد دلار عاید ایران گردد. بنابراین در اولین سال از فروش، بین ۱٫۷ تا ۳٫۵ میلیارد دلار تخفیف داده شده است.


از آنجا که سقف قیمت تعیین شده قرارداد ۴۸۵ دلار است و قیمت گاز در سال ۲۰۱۴ در حدود ۷۰۰ دلار پیش بینی شده است، رقم تخفیفی حتی اگر قیمت گاز در طول ۲۵ سال ثابت بماند، که محال می باشد، حداقل ۴۲٫۵ میلیارد دلار خواهد بود.


البته این رقم خوشبینانه ترین رقم ممکن و امری محال است و مقدار ارزان فروشی صادرات گاز بسیار بیش از این است! در حالی که میانگین رشد قیمت جهانی گاز بیشتر از ۱۰ درصد در سال می باشد (۸)، اگر هر سال حتی ۵ درصد به قیمت گاز اضافه گردد، ارزش گاز در انتهای ۲۵ سال در حدود ۲۳۷۰ دلار به ازاء هر هزار متر مکعب گاز خواهد بود و این یعنی ۱۲ میلیارد دلار تخفیف سالیانه در قیمت!!!


دلیل اینکه دستگاه دولتی از بیان قیمت قرارداد فروش گاز استنکاف می کند، رو شدن اینگونه تاراج دادن سرمایه های مملکت برای ماجراجویی های بین المللی خود می باشد و شرم دارد این قرارداد ننگین را به معرض دید مردم قرار دهد.


اظهارات نژادحسینیان مؤید تحلیل فوق


اظهارات دکتر نژاد حسینیان، معاون اسبق وزیر نفت و رئیس مخلوع هیأت قراردادی، خود موید تحلیل فوق می باشد. به گفتة وی رقم در نظر گرفته شده برای گاز ایران حداقل ۳۲ درصد کمتر از مبلغ صادرات گاز به ترکیه در بیست سال پیش می باشد!


نژاد حسینیان چهرة بین المللی و مطرح ایران در سی سال گذشته بوده است. او سالهای سال در سمت وزیر و معاونت وزیر و نمایندة ایران در سازمان ملل فعالیت داشته است و دانش نفتی و بین المللی او در کنار تخصصش و مسوولیتی که در این امر مهم در این همه سال داشته است، به او اجازه نمی دهد که صرفاً از نقطه نظر سیاسی به موضوع نگاه کند و اظهارات چند روز گذشته وی در مصاحبه با ایسنا و مکاتبة وی در خصوص ابهامات قراردادی با خبرگزاری مهر، نه از سر بازی سیاست، که از سر دلسوزی برای تاراج سرمایه کشور مطرح شده است. وی به دلیل بها دادن به حق ایران در این قرارداد و جلوگیری از ارزان فروشی گاز، هفت ماه پیش از سمت خود به بهانة بازنشستگی برکنار شده است.


معاون سابق امور بین الملل وزیر نفت چند روز پیش سوالات زیر را در مصاحبه با خبرگزاری مهر مطرح کرده است:


۱ - چرا قرارداد در خارج ایران و چرا در سفارت فرانسه در اسلام آباد امضا شده است؟


۲ – اگر این کار به دلیل عدم قبول قوانین ایران توسط پاکستان انجام گرفته؛ با مجوز چه کسی این درخواست مورد قبول ایران قرار گرفته است؟


۳ – چرا شفاف عمل نکرده اند؟


۴ – هر سال صدها قرارداد بین شرکتهای دولتی و غیر دولتی جمهوری اسلامی ایران با شرکت های خارجی امضا می شود. در بعد از پیروزی انقلاب اسلامی تا به حال در چند قرارداد قوانین جمهوری اسلامی حاکم نبوده است؟


۵ – با قبول این شرط توسط مقامات وزارت نفت در آینده شرکتی پیدا می شود که قوانین جمهوری اسلامی ایران را بپذیرد.


۶ – اگر بر تمام قراردادهای ایران با شرکت های خارجی؛ قوانین ایران حاکم نباشد و بر هر کدام از قراردادها؛ قانون یک یا دو کشور خاص حاکم شود چگونه می توان منافع ملی ایران را حفظ نمود؟


۷ – آیا فروش گاز ایران در بازار بین المللی (با این همه مشتری که دارد) آنقدر سخت است که باید تن به این همه خفت داد؟


البته اظهارات آقای نژاد حسینیان از طرف دولت بی پاسخ نمانده است و وزارت نفت و سایت رسمی دولت، او را متهم به دروغگویی و عدم عقلانیت کرده اند و اظهارات وی را جرم قلمداد کرده اند!(۸) این جوابیة دولت با پاسخ مجدد ایشان و استناداتی که داشته اند مواجه شده است. (۹) سخنان دو سال پیش این معاون سابق وزیر نفت نیز در خصوص این ماجرا جای تأمل مجدد دارد. (۱۰)


در این میان نکات فنی بسیاری نیز وجود دارد که بسیار نگران کننده است. اینکه در حال حاضر وقتی میانگین افزایش تولید گاز کشور با افزایش مصرف سالیانه برابری می کند (۱۱) و تا سه سال دیگر به گفتة اوجی مدیرعامل شرکت ملی گاز افزایشی در تولید نخواهیم داشت، چطور دولت می خواهد این حجم گاز را تأمین کند، مهمترین آن است!


مراجع و منابع:


[۱] http://www.thenews.com.pk/updates.asp?id=106575


[2] http://economictimes.indiatimes.com/articleshow/5988152.cms


[3] http://www.dailytimes.com.pk/default.asp?page=2010\05\29\story_29-5-2010_pg7_12


[4] http://www.energytribune.com/articles.cfm/4367/Iran-Pakistan-Gas-Deal-Boosts-Iran


[5] http://www.eia.doe.gov/cabs/Iran/NaturalGas.html


[6] http://www.cacianalyst.org/?q=node/5314


[7] http://en.wikipedia.org/wiki/Natural_gas_prices


[8] http://www.ferc.gov/market-oversight/mkt-gas/trading.asp


[9] http://www.dolat.ir/NSite/FullStory/?id=189794


[10] http://asriran.com/fa/news/121930


[11] http://oilprice.com/Energy/Natural-Gas/Iran-Signs-Major-Gas-Deal-with-Pakistan.html

» ادامه مطلب

مهدی کروبی در واکنش به عربده جویی تعدادی اوباش:آن بسیجی که ۸ سال زمان امام جنگید کارش به کجا کشیده؟!+گزارش تصویری

»موج نو: به گزارش خبرنگار سحام نیوز، مهدی کروبی در بدو ورود با عربده کشی تعدادی اراذل و اوباش بسیجی روبرو شد. متاسفانه این افراد با الفاظ رکیک و سردادن شعارهایی قصد برهم زدن مراسم ختم را داشتند که در این هنگام مهدی کروبی جهت حفظ شان مسجد و مراسم عزا، اقدام به خروج از محل برگزاری مراسم نمودند.

در پی این رخداد و اقدامات مشابه قبلی،خبرنگار سحام نیوز در سوالی علت و اساس این وقایع را از مهدی کروبی جویا شد که ایشان در پاسخ چنین گفتند:

ابتدا تسلیت میگویم به دوست گرامی جناب آقای دکتر عارف به دلیل از دست دادن پدر گرامیشان و اینکه بنده در مراسمات قبلی نتوانستم حضور یابم، لذا امروز جهت ابراز همدردی با ایشان در مراسم شرکت کردم.

و اما موضوع حمله ها و توهین های سریالی گروهی جیره خوار و حقوق بگیر که گاها لباس مقدس بسیج را به تن می کنند. یکسال پس از رحلت امام، فرمانده بسیج وقت پیش من آمد و گفت که قصد داریم تشکیلات و گردانهایی را در شهرهای کشور ایجاد کنیم. من ضمن مخالفت ، علت تشکیل چنین تشکیلاتی را جویا شدم که وی هدف از تشکیل گردانهای بسیج را مقابله با شورشها و تظاهرات های مردمی اعلام نمود و گفت که با نیروی بسیج می توانیم این تظاهرات ها را سرکوب کنیم. که مجددا با مخالفت من روبرو گردید.

حدوداً چند ماه بعد و در زمان ریاست من در مجلس سوم در یکی از جلسات شورای انقلاب فرهنگی که در نبود ریاست جمهور ریاست جلسه با من بود درخواست هایی توسط همین شخص درباره حضورتشکیلات بسیج در دانشگاه ها و برخی درخواست های دیگر مطرح گردید. بنده هنگامی که دیدم کسی با این طرح مخالفت نمی کند از آنجایی که من همیشه بصیرت داشته و دارم فهمیدم که برای چه است که اینها می خواستند لشکر کشی کنند شروع به مخالفت نموده و گفتم که دانشگاه محل تحصیل و علم و دانش است و محل ارگان های نظامی نیست. پس از مخالفت من چند تن دیگر نیز به مخالفت پرداختند که در این هنگام ریاست وقت بسیج جلسه را ترک نمود.

من بسیار متاسفم بسیجی که در زمان امام ۸ سال در جبهه ها جنگید و از کشور دفاع کرد، کارش به جایی رسیده است که در دانشگاه ها با دانشگاهایان برخورد می کند، در مساجد مردم را کتک بزنند، در رای گیری ها تقلب، در خیابان ها به کشتار مردم، در ۱۴ خرداد جلوگیری از سخنرانی نوه امام، حمله به خانه، دفاتر و مساجد مراجع و در بسیاری جاهای دیگر اقداماتی که نام و یاد بسیج را لکه دار کرده اند. بسیجی که با خون هزاران شهید و جانباز آبیاری شده بود. متاسفانه عملکرد این افراد بدانجا رسانده است که میراث امام که همان جمهوریت و اسلامیت بود اکنون رنجور و ناتوان گشته است.

بنده می گویم اگر زمان شاه یک شعبان بی مخ بود، اکنون این حاکمیت صدها شعبان بی مخ تربیت کرده است و این افراد باید بدانند که مهدی کروبی تا آخر ایستاده است و آماده پرداخت هرگونه هزینه ای در این راه است و تا گرفتن حق مردم از پا نخواهد نشت.

» ادامه مطلب

حمایت مجاهدین انقلاب از منشور سبز میرحسین موسوی

»موج نو: سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی ایران بدنبال انتشار منشور جنبش سبز از سوی میرحسین موسوی با صدور بیانیه ای با دعوت از همه فعالان و صاحبنظران برای تکمیل آن آورده است: جنبش سبز یک جنبش اصیل اجتماعی است که رسالت پاسخگویی به مطالبات تاریخی معوقه و تأمین همزمان و تأخیری اهداف انقلاب اسلامی ایران را بر عهده دارد.

متن کامل این بیانیه که در سایت امروز منتشر شد، در پی می آید:

بسم الله الرحمن الرحیم

ملت شریف ایران

جنبش اصلاح طلبانه و سبز مردم ایران به مثابه جنبشی اجتماعی و در تداوم تکاملی جنبش های یکصد ساله اخیر و به ویژه انقلاب اسلامی ایران ، پس از گذشت یک سال و علی رغم همة ‌سرکوب ها و سانسورها و با تقدیم ده ها شهید، صدها مجروح، و هزاران زندانی، همچنان زنده است و با عزمی استوار و قلبی امیدوار، چشم به آینده ای روشن و فردایی بهتر دوخته است.

جنبش سبز در مقام یک جنبش اصیل اجتماعی که رسالت پاسخگویی به مطالبات تاریخی معوقه و تأمین همزمان و تأخیری اهداف انقلاب اسلامی ایران را بر عهده دارد، نه یک شورش ، اغتشاش و آشوب کور، که نهضتی ریشه دار در اعماق آگاهی جمعی و تاریخی ملت ایران است و از این رو به دنبال استقرار نظمی بر اساس قانون اساسی و تراز انسان ایرانی قرن بیست و یکم، درعرصة حیات اجتماعی و سیاسی است و برای این مهم، مانند همة جنبش های پیروز دیگر باید خود انگیختگی و خود جوشی مردمی را با رهبری و هدایت مبتنی بر عقلانیت جمعی و مدیریت دمکراتیک تلفیق کند، بایدها را درکنار نبایدها بنشاند و چه می خواهد ها را با چه نمی خواهد ها همراه سازد. جنبش در تداوم تکاملی خود، با مشارکت نظری عمومی ، بازاندیشی و خود انتقادی و جمع بندی تجربیات و راه طی شده، باید گذشته را چراغ راه آینده قرار دهد، به تدریج از نقاط ضعف بکاهد و به نقاط قوت بیفزاید.

با توجه به تنوع گستردة ‌اجتماعی و مشارکت قشرها، طبقات و صنف های مختلف، مانند کارگران، دانشجویان، زنان، معلمان، روشنفکران و اقلیت های قومی و مذهبی ، یکی از نیازهای مبرم جنبش، وجود منشور، سندی پایه و متنی روشن و فراگیر است که همة‌گروه ها، قشرها، بخش ها و طبقات اجتماعی گوناگون مردم ایران بتوانند برروی آن اجماع کرده و آن را به عنوان مخرج مشترک مطالبات خویش بپذیرند. انتشار متن پیشنهادی منشور جنبش سبز توسط جناب آقای مهندس موسوی، گامی ضروری و ارزشمند در این راه تلقی شده و نشان دهنده وجود عنصر آگاهی و عقلانیت در جنبش و کوشش برای عدم تکرار برخی از کمبودها و نارسایی های حرکت های گذشته است.

سازمان مجاهدین انقالب اسلامی ایران ضمن استقبال و تأیید اصول و روح کلی حاکم بر این منشور، در آینده پیشنهادات تکمیلی خود را به طریق مقتضی ارایه خواهد کرد و از همه افراد، احزاب ، گروه ها و طیف های مطالبه محور فرهنگی، اجتماعی، سیاسی و اقتصادی می خواهد که ضمن برخورد فعال تر با منشور پیشنهادی مذکور، به هر طریق که مناسب می دانند پیشنهادات تکمیلی و اصلاحی خود را با جنبش سبز و اصلاح طلبان و رهبران آن در میان بگذارند.

الیس الصبح بقریب

سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی ایران
۷ تیر ماه ۱۳۸۹

» ادامه مطلب

دیدار مهندس موسوی و دکتر رهنورد با خانواده محسن آرمین + گزارش تصویری

»موج نو: مهندس میر حسین موسوی و دکتر زهرا رهنورد بعدازظهر دیروز با حضور در منزل محسن آرمین، سخنگوی دربند سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی، با خانواده محسن آرمین دیدار و از آنان دلجویی کردند.
به گزارش تحول سبز، مهندس میر حسین موسوی و دکتر زهرا رهنورد بعدازظهر دیروز با حضور در منزل سخنگوی دربند سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی، با خانواده محسن آرمین دیدار و از آنان دلجویی کردند.
در این دیدار که در فضایی صمیمانه انجام گرفت، میر حسین موسوی با اشاره به سابقه اعضای سازمان مجاهدین انقلاب، به مبارزات و تلاشهایی که برای رسیدن مردم به آزادی و برپایی جمهوری اسلامی از سوی آنان انجام گرفته اشاره کرد و با ابراز تأسف از بازداشت دکتر محسن آرمین، به زندان انداختن فرزندان انقلاب را وقیحانه توصیف کرد و بار دیگر خواستار آزادی زندانیان سیاسی شد.
خانم شریعتی همسر محسن آرمین نیز با تشکر از حضور مهندس موسوی و دکتر رهنورد در منزلشان، گزارشی از چگونگی بازداشت وی ارائه کرد و گفت با توجه به پیگیری های مستمر در دادستانی تهران دکتر آرمین هنوز با خانواده خود دیدار نداشته است. محسن آرمین عضو ارشد سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی و نماینده مردم تهران در مجلس ششم از روز ۲۶ اردیبهشت ماه در بازداشت به سر می برد.
این در حالی است که با گذشت بیش از یک ماه و نیم از بازداشت این چهره اصلاح طلب، وی تنها در دو تماس تلفنی کوتاه از سلامت جسمانی خود خبر داده است.
از اتهامات و محل نگهداری وی اطلاعاتی در دست نیست. گفته میشود که احتمالا ایشان در بند دو الف زندان اوین و تحت نظر اطلاعات سپاه میباشد.





» ادامه مطلب

نامه جمعی از اساتید و دانشجویان دانشگاه تهران به صادق لاریجانی برای آزادی محمدرضا جلایی‌پور

»موج نو: جمعی از اساتید و دانشجویان دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه تهران، در نامه‌ای به رییس قوه قضاییه، خواستار آزادی محمدرضا جلایی‌پور شدند.
به گزارش وبلاگ "حمایت علوم اجتماعی از محمدرضا جلایی‌پور" در این نامه با اشاره به سابقه درخشان تحصیلی جلایی‌پور آمده است: محمد رضا جلایی پور در ماه های اخیر هیچگونه فعالیت غیر قانونی نداشته و مشغول انجام کار روی تز دکترای خود بوده است. شگفت آنکه شیوه تهاجم به حریم این خانواده شناخته شده و برخورد اهانت آمیز با پدر ایشان که سه برادر خود را تقدیم انقلاب و نظام اسلامی کرده اند به هیچ روی در شان نظامی که به رأفت و رحمت خود می بالد، نیست.

متن کامل این نامه به این شرح است:

ریاست محترم قوه قضائیه

حضرت آیت الله صادق آملی لاریجانی


مستحضر هستید جوان فرهیخته و نخبه کشورمان محمد رضا جلایی پور که دارنده مدال طلای المپیاد و دانشجوی دکترای یکی از معتبرترین دانشگاه های دنیاست هم اکنون در بازداشت به سر­می برد. ایشان سال گذشته و در جریان حوادث پس از انتخابات بازداشت و مدت 88 روز را در زندان بودند. اما در نهایت پس از بررسی پرونده ایشان توسط دستگاه تحت امر حضرتعالی، برای وی قرار منع تعقیب صادر گردید و حتی در روزهای اخیر از وی خواسته شد برای دریافت گذرنامه ضبط شده اش به مسئولین امر مراجعه نماید. اما در کمال ناباوری، مجددا ایشان توسط نیروهای امنیتی بازداشت و منزل پدری وی مورد تفتیش و بازرسی قرار گرفت. این در حالی است که محمد رضا جلایی پور در ماه های اخیر هیچگونه فعالیت غیر قانونی نداشته و مشغول انجام کار روی تز دکترای خود بوده است. شگفت آنکه شیوه تهاجم به حریم این خانواده شناخته شده و برخورد اهانت آمیز با پدر ایشان که سه برادر خود را تقدیم انقلاب و نظام اسلامی کرده اند به هیچ روی در شان نظامی که به رأفت و رحمت خود می بالد نیست.
ما اساتید و دانشجویان دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه تهران شهادت می دهیم که محمد رضا جلایی پور دانشجوی اسبق این دانشکده، از افتخارات علمی کشور و معتقد به نظام جمهوری اسلامی است. از جنابعالی درخواست داریم دستور پیگیری پرونده ایشان را صادر و امکان آزادی وی را فراهم آورید. امیدواریم با مساعدت حضرتعالی زمینه بهره مندی ایران اسلامی از دانش و خلاقیت جوانان این مرز و بوم ایجاد گردد.
» ادامه مطلب

نامه جمعی از خانواده های زندانیان سیاسی رجایی شهر به دادستان تهران

»موج نو: جمعی از خانواده های زندانیان سیاسی که عزیزان شان به زندان رجایی شهر تبعید شده اند و روزهای سختی را می گذرانند در آستانه فرا رسیدن ولادت حضرت علی ( ع )و روز پدر نامه ای خطاب به دادستان تهران نوشته اند و از رنجی که در این دوران کشیده اند با او سخن گفته اند . آنها همچنین از وی تقاضا کرده اند که با توجه به نزدیک شدن به این روز بزرگ شرایطی را فراهم کنند تا زندانیان سیاسی این زندان به نزد خانواده هایشان برگردند و حداقل در روز ولادت حضرت علی پس از یک سال حبس ناعادلانه نزد خانواده هایشان برگردند .
به گزارش کلمه ،متن کامل این نامه به شرح زیر است :

دادستان محترم تهران
جناب آقای جعفری دولت آبادی
با سلام

یک سال از بازداشت ناعادلانه و فله ای تعداد زیادی از خدمت گزاران و فرزندان این مرز و بوم می گذرد. یک سالی که برای ما خانواده های مظلوم زندانیان سیاسی پر از رنج و غم اما همراه با هم دلی و هم زبانی بود.

اکنون در آستانه ۱۳ رجب، ولادت امیر مومنان حضرت علی (ع) که عدل و داد ایشان، نه تنها برای هر مسلمان با ایمان که الگویی برای تمامی بشر و انسان های آزادی خواه است، هستیم . آرزو می کردیم که ای کاش ما هم که مسلمان شیعه هستیم، می توانستیم تنها ذره ای از این عدل علی را بچشیم .در تمامی این مدت همواره به این اندیشیده ایم که کاش این زندانیان هم می توانستند از عدالت و حقوق مصرح در قانون اساسی و آن چه رافت اسلامی می خوانند، برخوردار شوند . هر روز امید داشتیم که بی گناهی و خیرخواهی آن ها به اثبات برسد و به خانه و نزد خانواده شان بازگردند. اما متاسفانه هر روز فشار تازه ای بر پیکرمجروح و سخت آزرده خانواده بزرگ زندانیان سیاسی وارد شد .
اکنون به جای آن که زندانیان بی گناه ما را آزاد کنند، شاهدیم که در شرایطی ویژه احکام سنگین آنها را یک به یک و حتی به صورت کاملا ناعادلانه و غیرقانونی تعدادی را به زندان رجایی شهر منتقل می کنند . انتقال این عزیزان درحالی رخ داده است که برخی از آن ها حتی بدون برگزاری دادگاه، یک سال است که در بازداشت موقتی که بی پایان به نظر می رسد به سر می برند .دوری عزیزان و رنج پی گیری های شبانه روزی قضایی از یک سو و برخوردهای بسیار ناشایست برخی از قضات و رییس دفترهای آنان از سویی دیگرو سایر بی عدالتی های درد و آلام ما را افزایش داده است.

-جناب آقای دولت آبادی
چنان که می دانید، چندی است تعدادی از زندانیان پس از انتخابات ریاست جمهوری را به جرم های ناکرده و کاملا غیر قانونی به زندان هایی خارج از تهران انتقال داده و در کنار مجرمان عادی قرار داده اند.بدون اینکه محل سکونت آنان در این شهرها باشد .همان طور که خود بهتر از ما می دانید تفکیک جرایم و تحمل حبس در شهر و محل وقوع جرم، از اصول آیین نامه زندان هاست اما ما شاهدیم که زندانیان سیاسی که در واقع بی گناه و مظلومانه در زندان هستند،این گونه غیر قانونی به زندانی هایی خارج از شهر برده شده اند .

-جناب آقای دادستان
احکام سنگین عزیزان ما که هیچ تناسبی با عملکرد آنان ندارد کم بود، اینک باید رنج دوری مسافت را هم تحمل کنیم و از تهران و محل سکونتمان هر دوهفته یک بار به کرج و زندان رجایی شهر برویم.
ما باید ساعت ها وقت صرف کنیم تا بتوانیم برای چند دقیقه عزیزانمان را ببینیم. نمی دانیم تا چه حد از شرایط زندان رجایی شهر مطلع هستید اما باید برایتان بگوییم که ملاقات های ما باید هر دوهفته یک بار باشد، به این معنا که یک هفته مردان می توانند به ملاقات زندانی شان بروند و یک هفته زنان. زنان باید از صبح زود راه بیافتند و در جاده تهران تا کرج چندین خط مترو و تاکسی را پشت سر بگذارند تا بتوانند چند دقیقه همسر یا فرزند خود را ببینند. در صورتی که طبق گفته های رییس سازمان زندان ها هر زندانی باید هفته ای یک بار حق ملاقات داشته باشد.
از طرف دیگر مدت کم ملاقات ها و رفتارهای نامناسب برخی از کارمندان این زندان، به همراه سختی و دوری راه تاب و توان را از ما گرفته و هربار باید با چشمانی پر از اشک رجایی شهر را ترک کنیم.

-آقای دادستان
در هفته اخیر در کنار این فشارها و سختی های طاقت فرسا که تعدادی از آنها را برشمردیم ظلم مضاعفی نیز بر ما رفته است که ، وظیفه خود می دانیم که شما را در جریان قرار دهیم.
ایجاد محدودیت در تلفن های زندانیان سیاسی زندان رجایی شهر، ظلم و تبعیض جدیدی است که به فشارهای وارده بر ما افزوده است. ما که مجبوریم در ماه تنها دو بار عزیز خود را ملاقات کنیم، تماس های تلفنی آنان اندک دل خوشی برای ما ن بود که از طریق آن می توانستیم از سلامت عزیزانمان مطلع شویم که این اندک دلخوشی را هم تاب نیاوردند و از ما گرفتند. در صورتی که سایر زندانیان این زندان که جرایمی از قبیل قتل و قاچاق مواد مخدر دارند ، به راحتی می توانند به هر میزان که دوست دارند از تلفن استفاده کنند اما زندانیان مظلوم ما که تنها به دلیل عقیده شان در محبس گرفتار شده اند، این امکان را ندارند و تنها چند دقیقه در روز می توانند با خانواده خود صحبت کنند و شرایطشان از زندانیان عادی بدتر است.

-آقای جعفری دولت آبادی
در آستانه ولادت پرسعادت حضرت علی( ع ) از شما که دادستان هستید، تقاضای داد داریم. تا به این وضعیت رسیدگی کنید و اجازه ندهید که بیش از این در حق ما و عزیزان دربندمان ظلم و جفا شود.
به یاد داشته باشیم همه آنچه انجام می دهیم در پیشگاه خداوند ثبت می شود: “انا کنا نستنسخ ما کنتم تعلمون”(جاثیه-۲۹)
اگر ایمان به خدا و روز اخرت در قلوب ما نفوذ کرده باشد و تنها به زبان اسلام نیاورده باشیم” قولوا اسلمنا و لما یدخل الایمان فی قلوبکم…”(حجرات ۱۴)، چگونه می توانیم بنشینیم و این بی عدالتی ها را ببینیم . در حالی که حضرت علی (ع) حتی دزدیده شدن خلخال پای زن یهودی را تاب نیاورد.
ما تعدادی از خانواده های زندانیان سیاسی زندان رجایی شهر ضمن اینکه خواستار رفع محدودیت های ایجاد شده برای عزیزان دربند مان هستیم، از شما می خواهیم، آن دسته از زندانیانی که بازجویی های آنان پایان یافته و در بلاتکلیفی به سر می برند، بتوانند از آزادی برخوردار شوند تا در محکمه ای صالح به اتهامات آنان رسیدگی شود.
همچنین از جنابعالی تقاضا داریم زندانیانی که حکم شان صادر شده اما هنوز مورد تجدیدنظر قرار نگرفته است، تبرئه شوند و کسانی که حکمشان در دادگاه تجدیدظر تایید شده و در حال اجرای حکم هستند، بتوانند حتی الامکان با استناد به بندهایی از ماده ۲۷۲ آیین دادرسی کیفری از اعاده دادرسی برخوردار شوند، در غیر این صورت از حق مرخصی استفاده کنند و بتوانند دراین روز بزرگ کنار خانواده هایشان باشند.

خانواده های باستانی، زیدآبادی، سحرخیز، سلیمانی، بداغی، محمودیان، طبرزدی، رفیعی فروشانی
والسلام
» ادامه مطلب

مشروح دیدار مهدی کروبی و میرحسین موسوی

موج نو:امروز چهارشنبه آقای کروبی به دیدار مهندس موسوی رفت. به گزارش سحام نیوز و کلمه این دیدار که در دفتر مهندس موسوی انجام شد، حوادث چند روز گذشته از جمله سفر آقای کروبی به قم و اهانت به ساحت مرجعیت و بیت امام مورد بحث و بررسی قرار گرفت. در ابتدا این دیدار آقای کروبی دلایل سفر به قم و حوادث پیرامون آن را بازگو کردند که مورد تاسف و تاثر آقای مهندس موسوی شد. در این دیدار دو ساعته طرفین بر موارد زیر تاکید کردند:
1- تاکید بر حرمت مرجعیت و جایگاه رفیع آن درجهان تشیع: در این دیدار آقایان کروبی و موسوی بر تاریخ تشیع پس از دوران غیبت صغری و تثبیت نهاد علمای دینی اشاره کردند و مرجعیت شیعه را از مهم ترین ارکان جامعه دانستند که شیعیان قرن ها این جایگاه را محترم شمرده و جسارت به ساحت مرجعیت را به هیچ شخص و یا جریانی اجازه نداده و نخواهد داد. آنان تاکید کردند هیچ دولت و صاحب قدرتی نمی‌تواند با توسل به عده ای قانون گریز ارج و قرب این متولیان شریعت را از دل مومنان بزداید فلذا اهانت و جسارت سازماندهی شده کم نظیر، تحت حمایت بخشی از حاکمیت در ورود غیر قانونی به بیت آیت اله العظمی صانعی و تخریب اموال دفتر ایشان و نیز بیت مرحوم آیت اله العظمی منتظری را محکوم کردند. همچنین اهانت های متعدد برخی از روزنامه های وابسته به قدرت به مراجع بزرگ شیعه و تلاش در جهت تخریب و تضعیف جایگاه مرجعیت را زمینه ساز این حوادث خواندند و با اظهار تاسف از اینکه بعد از حمله وحشیانه به بیوت مراجع و اهانت به نوه دانشمند امام، مقامات قضایی به جای پیگیری قضایی متجاوزان اقدام به پلمپ دفتر مرحوم آیت اله منتظری کردند را نشان از هماهنگی بین پیاده نظام و برخی از مقامات در جسارت به ساحت مرجعیت دانستند.
2- تضعیف جایگاه مجلس موجب نگرانی و تاسف است. آقایان کروبی و موسوی مراتب تاسف و نگرانی خود را از تضعیف نهاد قانونگذاری که با هجمه و قشون کشی به مجلس به بهانه تصویب مصوبه ای در خصوص وقف اموال دانشگاه آزاد شد، اظهار کردند. آنان همچنین تاکید کردند که مطابق قانون اساسی اعمال قوه مقننه از طریق مجلس شورای اسلامی است و این مجلس در عموم مسایل در حدود مقرر قانون اساسی می‌تواند به وضع قانون مبادرت کند اما عده ای حتی جایگاه این مجلس که شرائط انتخاب شوندگان و انتخاب کنندگان در آن رعایت نگردیده را بر نمی تابند. در این دیدار طرفین به عدم اجابت به خواست قانونی و مشروع مردم در برگزاری راهپیمایی سکوت اشاره و تصریح کردند که در مقابل عده ای سازمان یافته و در کمال امنیت به هر کس و هر کجا که می خواهند حمله می کنند، لازم است همگان در مقابل این گونه رفتارها که جایگاه نهاد قانونگذاری و اختیار نمایندگان را سلب می کند، موضع بگیرند و به قانون گریزان اجازه ندهند با چنین شیوه هایی مقاصد نامشروع خود را پیش ببرند. آنان همچنین تاکید کردند که اگر توسل به قانون گریزان و متجاوزان به یک قاعده نامبارک تبدیل گردد، دیگر حرمتی برای اشخاص اعم از حقیقی و حقوقی باقی نخواهد ماند و این امر گزینش بردار نخواهد بود. امروز نه تنها مردم و معترضین به تقلب بلکه بیت امام، مراجع گرانقدر شیعه و حتی مجلس شورای اسلامی هم از اینگونه رفتارهای مذبوحانه در امان نیستند.
3- اظهارات نسنجیده مقامات اجرایی کشور و هزینه های آن بر منافع ملی: سخنان و اظهارات نسنجیده مقامات اجرایی کشور موضوع دیگری بود که در این جلسه مورد بحث و بررسی قرار گرفت. طرفین این اظهارات را نه تنها با فرهنگ غنی و کهن ایران اسلامی در تعارض خواندند بلکه آن را زمینه ساز ورود آسیب های مادی و معنوی به کشور در عرصه های بین المللی و به مخاطره افتادن منافع ملی تلقی کردند. آقایان موسوی و کروبی ضمن تاکید بر مشکلات اظهار امیدواری کردند که در شرائط خاص فعلی مسئولین با استفاده از نیروهای توانمند حوزه های مختلف به جای ایجاد تشنج در جهت حل مسائل مهم اقتصادی، اجتماعی و بین المللی کشور اقدام کنند.
4- محکومیت بازداشت های اخیر: در این دیدار روند امنیتی موجود و بازداشت های اخیر بویژه بازداشت تعدادی از دانشجویان نخبه و قابل کشور مورد بحث و بررسی قرار گرفت و طرفین به وضعیت نابسامان بازداشتگاه ها و زندان های کشور که شرائط سختی را بر زندانیان سیاسی کشور تحمیل می کند، اشاره کردند و این روند را مغایر قوانین و مقررات کشور دانستند. موسوی و کروبی همچنین از مقامات قضایی خواستند که مطابق وظائف ذاتی آن قوه که باید پشتیبان حقوق فردی و اجتماعی و مسئول تحقق بخشیدن به عدالت باشد و در جهت احیای حقوق عامه و گسترش عدل و آزادیهای مشروع قدم بردارد، عمل کند و با تظلم خواهی از زندانیان سیاسی، زمینه آزادی بی قید و شرط آنان را فراهم کند.
۵- تلاش در جهت آگاهی نسبت به حقوق و آزادی های بنیادین بویژه اصناف و گروههای مختلف: در پایان این دیدار طرفین مجددا بر مطالبات به حق جنبش سبز و نقش آگاهی و دانش جامعه نسبت به حقوق مسلم و آزادی های بنیادین و اساسی تمامی اقشار جامعه اشاره کردند و از تمامی گروه ها بویژه اصناف خواستند در ارتقای آگاهی لایه های مختلف جامعه نسبت به مطالبات به حق و مشروع خود تلاش نمایند.

آدرس بدون فیلتر موج نو: Www.New.MowjNoNews.Tk
» ادامه مطلب

گفتگوی محسن کدیور با العربیه

موج نو: محسن کدیور، محقق، نویسنده، اندیشمند دینی، فعال سیاسی و استاد مدعو دانشگاه دوک در آمریکا و همچنین گروه فلسفه اسلامی مؤسسه پژوهشی حکمت و فلسفه ایران است. او تا کنون به دلیل برخی مصاحبه‌ها و مقالاتی که در روزنامه‌های اصلاح طلب از وی منتشر شد، چند بار بازداشت و محاکمه و زندانی شده است.
این پژوهشگر ایرانی که هم اکنون در ایالات متحده آمریکا به سر می برد، امروز چهارشنبه 23 – 6 – 2010 در گفت و گو با العربیه با انتقاد از عملکرد رهبرجمهوری اسلامی گفت : " ولی امر مسلمین جهان" عنوان کوچکی نیست. در درون آن یک دنیا ادعا خوابیده است."
او با تأکید بر مسلمت آمیز بودن جنبش سبز ایران، استیفای حقوق ملت ایران، ارتقای حاکمیت ملی، برجسته تر شدن مصالح ملی در تصمیم سازی ها و تصمیم گیری های کلان کشور و تسلط قانون بر کشور به جای استفاده ابزاری از آن را به عنوان راهی ترسیم کرد که این جنبش در آن قدم گذاشته است.
آقای کدیور در گفت گوی خود از دلایل حمله نیروهای طرفدار آیت الله علی خامنه ای رهبر ایران به بیوت مراجع به ویژه آیت الله منتظری سخن می گوید.
او در باره ولایت فقیه می گوید " مساله ولایت فقیه، چیزی شبیه حکومت مطلقه ای است که ارباب کلیسا در قرون وسطی داشتند " اما راه اصلاح امور مملکت را تقویت جامعه مدنی و افزایش اگاهی مردم می داند. او در این مصاحبه سه راهی را بر می شمرد که ولی فقیه می تواند آن ها را در مقابله با بحرانی که جامعه ایران با ان دست به گریبان است ، بپیماید. او معتقد است که "مادام العمر بودن رهبری خلاف روح قانون اساسی است " و همچون رهبران جنبش سبز، بر استفاده از تمام ظرفیت های این قانون تأکید می کند.
آقای کدیور از نقاط ضعف و نقاط قوت جنبش سبز سخن می گوید و معتقد است که " جنبش های قومی، مذهبی، جنسیتی، فرهنگی و صنفی، بدون جنبش سبز امکان پیشرفت ندارند و جنبش سبز هم بدون یاری این خورده جنبش ها،امکان ارتقا ندارد".
متن مصاحبه آقای کدیوربا العربیه تقدیم می شود:
- اخیرا آقای میر حسین موسوی بیانیه ای منتشر کرده اند که در واقع پیش نویس منشور "جنبش سبز" است. سوال من از حضرت عالی این است که؛ "جنبش سبز به کجا می رود؟"
پاسخ دادن به این پرسش چندان ساده نیست، به خاطر این که همه عوامل به دست سازندگان جنبش سبز نیست و عوامل مختلفی در این آینده سازی تأثیر دارند.
فشارهای حکومت، عوامل بین المللی، توان ملت ایران، میزان برنامه ریزی و درایت و مدیریت فعالان جنبش سبز همه در آینده جنبش سبز دخالت دارند.
اما این که جنبش به کجا می رود، پاسخ من این است بسوی استیفای حقوق ملت ایران، ارتقای حاکمیت ملی، برجسته تر شدن مصالح ملی در تصمیم سازی ها و تصمیم گیری های کلان کشور و تسلط قانون بر کشور به جای استفاده ابزاری از آن. این راهی است که جنبش سبز در پیش رو دارد و بیانیه های موسوی و دیگر رهبران جنبش در این راستاست.
جنبش سبز و حضور خیابانی
- شاهد هستیم که جنبش سبز مانند قبل حضور خیابانی ندارد. آیا این نشانه افول جنبش سبز در جامعه ایران نیست؟
اگر صرفا خیابان را تنها مظهر حضور ملی ببینیم، بله. اما اگر میزان زنده بودن جنیش سبز را بخواهیم به میزان های دیگر بسنجیم، از قبیل این که به چه میزان حکومت استبدادی می هراسد و برای مقابله با آن تمهید مقدمات کرده است، مسلما می توانیم بگوییم جنبش سبز نه تنها نمرده است، نه تنها ضعیف نشده است، بلکه نسبت به سال گذشته قوی تر هم شده.
من قرینه هایی برای این مسأله ذکر می کنم : اولا بعد از یک سال هنوز در داخل کشور، رهبران جنبش سبز بتوانند با شفافیت مطالبات خود را بیان کنند، این نشان دهنده این است که جنبش سبز با اقتدار زنده است، بر مطالبات خود پافشاری می کند و ذره ای هم عقب نشینی نکرده است.
ثانیا تظاهرات خیابانی بهترین حربه در آغاز بود، با هیچ برنامه ریزی قبلی هم نبود.
مردم وقتی که نتیجه انتخابات را شنیدند و تقلب بزرگ نهادینه برای آنها آشکار شد، خودشان به خیابان ها آمدند و بعد کاندیداهای مردم که رأی بالاتری آورده بودند اما از طرف بلندگوهای رسمی بر خلاف آن اعلام شده بود، به مردم پیوستند. مشخص است که آن راهپیمایی ها بعدا از طرف حکومت با عکس العمل جدی مواجه می شود. و حکومت تمهید مقدمات می کند برای مقابله.
حاصل آن این می شود که بی سابقه ترین آرایش امنیتی ،پلیسی و نظامی در تاریح جمهوری اسلامی در پایتخت آن شکل می گیرد. من فکر می کنم این بالاترین نشان اقتدار جنبش سبز است.
ثالثا یکی از نکات اصلی این جنبش مسالمت آمیز بودن آن است. اگر قرار بود ما صرفا از تظاهرات خیابانی به عنوان تاکتیک اصلی استفاده کنیم، حکومت شرایطی فراهم آورده است که بدون تمسک به خشونت امکان ادامه راه نیست.
فکرمی کنم در اتفاقی که در روز 22 خرداد ( سالگرد انتخابات ریاست جمهوری سال گذشته) افتاد، بیانیه ای که از طرف آقایان موسوی و کروبی (در لغو راهپیمایی) صادر شد، بسیاری از توطئه های حکومت استبدادی را نقش بر آب کرد.
قرینه جدی من اتفاقاتی است که چند روز بعد از آن، با سفر جناب آقای خامنه ای به قم در رابطه با بیوت مراجع اتفاق افتاد. مشخص است که حکومت جمهوری اسلامی تصمیم گرفته است که با شدتی بیش از گذشته، معترضین به خود را سرکوب کند؛ چون می داند کمترین روزنه ای که در ابران باز کند، پایه های عنکبوتی حکومت، بلافاصله سقوط می کند.
حکومت خود را آماده کرده بود تا سرکوبی شبیه سرکوب 17 شهریور ( در زمان شاه) در تهران انجام دهد که با درایت رهبران جنبش در داخل، این توطئه نقش بر آب شد.
لذا خشم خود را در مراسم 14 خرداد نسبت به نوه بنیانگذار جمهوری اسلامی و پس از آن، نسبت به یکی از رهبران جنبش سبز، جناب آقای کروبی و نسبت به مرجع تقلید و پدر معنوی جنبش سبز، مرحوم حضرت آیت الله العظمی منتظری و نسبت به یکی از مراجع حامی جنبش سبز، آیت الله صانعی نشان داد. من فکر می کنم این سرکوب ها، نشان دهنده زنده بودن و نشاط جنبش سبز است نه بر عکس.
حمله به بیوت مراجع
- شما به حمله به بیوت مراجع اشاره کردید؛ سوال من این است که چرا همچنان آیت الله مننظری، آرامگاه ایشان و بیت ایشان، به طور خاص مورد حمله حکومت ایران است؟
آیت الله منتظری مهمترین نظریه پرداز جمهوری اسلامی بود. کسی بود که در دهه اول پس از انقلاب، امید امت و امام خوانده می شد و چنین عباراتی بر در و دیوار نوشته می شد. بعد با یک جراحی بزرگ با یک مقدمه چینی هایی توسط وزارت اطلاعت وقت و برخی بزرگان آن روز، ایشان از صحنه سیاسی کشور به ظاهر حذف شد.
بیست سال در زمان حکومت آیت الله خامنه ای در بالاترین حجم مورد اهانت، افترا و حذف نام و یادش از فضای سیاسی ایران قرار گرفت.
به خصوص در سال های آخر، ایشان به شیوا ترین شکل، اعتراض خود را از منظر دینی نسبت به انحرافات حکومت ابراز می کرد.
جمهوری اسلامی خود را مدعی انحصاری اسلام در ایران، در میان کشورهای شیعه، در میان کشورهای اسلامی، بلکه در تمام جهان می داند. عنوان پر طمطراق "ولی امر مسلمین جهان" عنوان کوچکی نیست. در درون آن یک دنیا ادعا خوابیده است.
حالا کسی بلند می شود که میزان فضل حوزوی و سواد فقهی و دانش اسلامی او، چند برابر رهبر جمهوری اسلامی است؛ سوابق سیاسی و مجاهدت های او، به هیچ وجه قابل مقایسه با هیچکدام از مسئولین جمهوری اسلامی نیست؛ مجاهدت و مبارزه های او، تبعید و زندان شدن های او، به مراتب از آن ها بیشتر است.
تقوی و عدالت او زبانزد است. یعنی حتی نسبت به مخالفان خود هم عدالت و انصاف را رعایت می کند. هنگامی که کسانی که فرزند او را شهید کردند، یعنی سازمان مجاهدین خلق در زندان مورد تعرض قرار می گیرند و به آن ها ظلم می شود، از حقوق آن ها هم دفاع می کند. منتظری امروز در ایران تبدیل به یک "اسطوره عدالت خواهی و آزادی طلبی" شده است.
بسیار طبیعی است که این ها نه تنها از زنده منتظری بترسند، بلکه از مرده منتظری هم در هراس باشند. کسی که به عنوان اعلم فقیهان قم آمده و گفته که "این حکومت نه جمهوری است نه اسلامی" و در حالی که او مبتکر نظریه ولایت فقیه در قانون اساسی است وی می گوید "من از ملت ایران عذر خواهی می کنم، آن چه اجرا شد هر گز آن چیزی نبود که ما می خواستیم، این که هست ولایت نظامیان است نه ولایت فقیه" و بعد می گوید "نظر من حد اقل در حال حاضر پس از این تجربه بیست ساله، چیزی در حد نظارت عالیه فقیه اعلم است و آن چیزی که دارد اجرا می شود، نهایت آن ولایت یک روحانی است که نمی دانیم آیا سپاه پاسداران دارد امروز ایران را اداره می کند یا جناب آقای خامنه ای؟!"
به این شکل که ذکر شد، مردم به آیت الله منتظری اقبال پیدا کردند، دفتر ایشان نشر آثار ایشان را ادامه داده بود، و هر هجمه ای که به یاد و نام ایشان می شد، پاسخگو بود.
حکومت نمی توانست هیچ کدام از آن ها را برتابد. چندین بار یورش بردند اما فرزندان ایشان حجه الاسلام احمد منتظری و آقا سعید منتظری که انصافا تمام مواضع پدرشان را به دقت دنبال می کنند، مقاومت کردند و به هر صورت بسته شدن دفتر آیت الله منتظری، برگ سیاه دیگری به کارنامه جمهوری اسلامی و استبداد دینی افزود.
- فکر می کنید بعد از آیت الله منتظری کسی هست که بتواند به عنوان "پدر معنوی جنبش سبز" لقب بگیرد؟
سال ها و دهه ها گذشت تا آیت الله منتظری چنین موقعیتی را در ایران پیدا کرد. دانش ایشان، پاکبازی ایشان و مجاهدت های ایشان سرآمد بود. دیگرانی هستند هم در میان عالمان دین، در میان فقیهان و در میان دانشگاهیان که آن ها هم فضائل و امتیازات فراوانی دارند. اما آنها باید این امتیازات را در روند تجربه اجتماعی در مقابل خرد جمعی مردم به منصه ظهور بگذارند و به شکل طبیعی بالا بیایند.
جالب است که عنوان " رهبر معنوی جنبش سبز " را نخستین بار، دکتر حسین بشیریه، استاد علوم سیاسی که توسط حکومت ایران اخرج شده و از منظر سکولار هم به عرصه سیاست می نگرد ، مطرح کرد.
یعنی یک متخصص تمام عیار علوم سیاسی، نه لزوما یک محب و مرید. بی شک اگر افراد دیگری هم در این راستا قرار داشته باشند، هنوز نیاز به پخته تر شدن و اعتماد سازی عمومی فراوان دارند. نا امید نیستم؛ افرادی در این راستا هستند، نامشان را در میان شاخصان معترض و مخالف می شود دید. اما هیچ کدام هنوز در موقعیت آیت الله منتظری یا نزدیک به آن احساس نمی شوند.
ولایت فقیه و استبداد
- شما به اصل ولایت فقیه اشاره کردید. در بازنگری قانون اساسی ایران، کلمه "مطلقه" به این اصل اضافه شد و الان اصل "ولایت مطلقه فقیه" را در قانون اساسی داریم. از طرفی رهبران جنبش سبز تأکید می کنند که قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران، ظرفیت پیاده کردن خواسته هایشان را دارد. آیا این یک تعارض نیست؟ آیا اصل ولایت مطلقه فقیه با خواسته های جنبش سبز و اصلاح طلبان در ایران در تضاد نیست؟
مساله ولایت فقیه، چیزی شبیه حکومت مطلقه ای است که ارباب کلیسا در قرون وسطی داشتند. به تدریج با اقتدار یافتن جامعه مدنی و ارتقای اگاهی های مردم، این حکومت به کناری نهاده شد. اما در برخی کشورهای اروپایی و آسیایی که امروز از دموکرات ترین کشورهای دنیا هم هستند، هنوز ما شاهد برقراری نظام سلطنتی یا حکومت کردن یک ملکه یا یک شاه یا یک امپراتور به عنوان نماد حاکمیت ملی هستیم. به عنوان مثال می توان به کشورهای انگلستان، ژاپن، هلند، دانمارک و کشورهایی از این قبیل اشاره کرد.
می بینیم در این ها با این که مطابق قوانین اساسی این کشورها این امپراتور یا ملکه یا شاه، تمام اختیارات را به دست دارد، یا به شکل عرفی این کار را می تواند بکند، اما عقلای قوم به این نتیجه رسیده اند که این امپراتور یا ملکه یا شاه، به حدی از سیاسیتهای روزمره تصعید پیدا کند که در هیچ امری دخالت نکند و در حد تشریفاتی و به عنوان سمبل وحدت ملی باقی بماند.
من در نخستین عکس العمل خودم بعد از انتخابات اخیر که به شکل گسترده ای هم منتشر شد، به صراحت گفتم که ولایت فقیه چند راه پیش رو دارد:
1) به شدت مردم را سرکوب کند و راه دیکتاتورهای تاریخ را در پیش بگیرد.
2) کاملا به یک مقام تشریفاتی و سمبل وحدت ملی تبدیل شود و عرصه سیاست را به نمایندگان واقعی مردم بسپارد.
3) راهی بین این دو برگزیند و به تدریج عرصه را به حاکمیت ملی و نمایندگان واقعی مردم بسپارد.
آن چیزی که جنبش سبز یا دست کم رهبران آن به ویژه آقای موسوی و در درجات بعد آقایان کروبی و خاتمی یا حتی آقای هاشمی رفسنجانی به آن اشاره می کنند، آن است که با واقعیت فعلی جامعه ایران که حدود نیمی از آن سنتی است و هنوز به نهادهای دینی و روحانی اعتماد نسبی دارد و سازو کار فرهنگی کشور که بودجه کشور به طور کامل متکی به نفت است و حکومت به خاطر این که مبتنی بر مالیات مردم نیست، شنوای مطالبات مردم هم نیست و در واقع مردم هستند که در عرصه اقتصاد محتاج حکومت هستند و نه برعکس، و نهادهای نظامی انتظامی و امنیتی و شبه نظامی و شبه امنیتی اقتدار فراوان دارند و مسائلی از این قبیل، راهکار عملی فعلی از این می گذرد که ما مقامات کشور از جمله ولی فقیه را پاسخگو و مسئول کنیم.
متاسفانه ولایت فقیه تمام جغرافیای قانون اساسی را به خصوص در اصلاحیه سال 68 به هم ریخته است. یعنی رئیس جمهوری که بیش از 20 تا 25 در صد امکان ورورد به فضای سیاسی کشور را ندارد، به وسیله نهادهای نظارتی کنترل شده است و مدت زمان ریاستش حد اکثر 8 سال است.
در حالی که برای رهبری که میزان اقتدار قانونی اش، در حدود سه برابر رئیس جمهور است و چیزی در حدود 75 تا 80 در صد اختیارات قانونی کشور مطابق این قانون اساسی، به او بر می گردد، یک نهاد نظارتی رقیق به نام "خبرگان رهبری" پیش بینی شده است و همه امور آن هم در یک اصل قانون اساسی به عهده خود آنها قرار داده شده.
به شکل عملی هم به خصوص در زمان رهبری آیت الله خامنه ای، به جای این که مجلس خبرگان ناظر بر رهبر باشد و او را منصوب کند، مساله بر عکس شده است.
آقای خامنه ای در یک انتخابات شبه فرمایشی نمایندگان خبرگان را منصوب کرده است.
و حاصل آن این شده است که این خبرگان حتی امکان نظارت بر نهادهای تحت امر رهبری را هم ندارد. به اصطلاح چاقو دسته خود را نمی برد. آقای هاشمی رفسنجانی با صراحت در یکی دو مصاحبه به برخی مسائل اشاره کرده است که مواردی برای نظارت مطرح شده اما در مجلس با آن مخالفت شده است. یعنی عملا مجلس خبرگان نه تنها بر عملکرد مقام رهبری در دو دهه اخیر نظارت نداشته است، حتی بر نهادهای تحت امر رهبری هم نظارت قانونی نداشته است. حاصل آن این می شود که ولایت مطلقه فقیه هم اکنون در ایران به شکل "دیکتاتوری تمام عیار" فعالیت می کند.
شیوه ای که رهبران جنبش سبز در داخل پیشنهاد کرده اند که هر کاری بخواهیم انجام دهیم، میسر نیست مگر آن که بتوانیم از ظرفیت های همین قانون اساسی استفاده کنیم. من در موارد متعددی اثبات کرده ام که همین قانون اساسی علیرغم تمام کج تابی هایش که شورای نگهبان از تمام آن ها سوء استفاده کرده است، ما می توانیم از برخی از اهرم های همین قانون اساسی استفاده کنیم. برای مثال در اصل 2 و 3 قانون اساسی، نفی استبداد از تمامی عرصه ها از اهداف جمهوری اسلامی شناخته شده است.
مشارکت عمومی در همه عرصه ها به رسمیت شناخته شده است. تمام امور کشور طبق اصول 6 و 56 باید بر اتکای آرای عمومی در رفراندوم و انتخابات باشد.
و بعد هیچ منع قانونی نداریم که اگرخبرگان واقعا خبرگان باشد، مدت زمان زمامداری رهبری همچون ریاست جمهوری محدود باشد. این طرحی است که آقای هاشمی رفسنجانی در بازنگری قانون اساسی مطرح کرد. این طرح قانونا رأی آورد. متأسفانه همان زمان مرحوم آیت الله فاضل لنکرانی به عنوان دبیر وقت جامعه مدرسین حوزه علمیه قم نامه نوشت که مگر ممکن است کسی مثلا 10 سال نایب امام زمان باشد و بعد نباشد.
- آقایان را مجبور کردند تا دوباره رأی گیری کنند که البته غیر قانونی بود و این اصل را حذف کردند. اما ما هنوز می توانیم بگوییم که کجای قانون اساسی نوشته است که رهبر باید مادام العمر باشد؟
مادام العمر بودن رهبر خلاف روح همین قانون اساسی است. این قانون اساسی در مقدمه خود و در اصول متعدد نفی استبداد کرده است. اولین شکل محدود کردن یک حکومت استبدادی، محدود کردن زمانی و ادواری کردن قدرتی مثل رهبری است. این یک مرتبه است. مرتبه دیگری که هیچ منع قانون اساسی ندارد این است که سازوکارهای نظارت مجلس خبرگان بر رهبری فراهم شود و سوء استفاده ای به نام "نظارت استصوابی" از بنیاد زده شود. نظارت استصوابی هیچ ریشه قانون اساسی ندارد. من معتقد هستم که ما می توانیم از همین راهکارها به شرط این که جامعه مدنی قوی باشد، پیش برویم و مقامات را پاسخگو کنیم.
قانون اساسی "ساختار حقوقی" کشور است. اگر در "ساختار حقیقی" که کوچه و خیابان و واقعیت اجتماعی است، اراده ملی ایرانیان به حدی برسد که بگویند "ما دیکتاتوری را در هیچ شکلی قبول نمی کنیم، چه تاجدار باشد و چه معمم"، ساختار حقوقی هرگز نمی تواند در برابر ساختار حقیقی مقاومت کند. به نظر من در حال حاضر باید تمام نیروی خود را برای در هم شکستن استبداد متمرکز کنیم. اگر قدرت ما به حدی باشد که بتوانیم شیوه اداره جامعه را به طور کلی متحول کنیم، بسیار عالی است.
اما خیلی ساده عرض می کنم: ما در طول یک سال گذشته حتی نتوانستیم یک وزیر کشوری را که به اقرار خودش 34 نفر را در خیابان های ایران کشته است، در مجلس استیضاح کنیم؛ ما نتوانستیم یک رئیس جمهور متقلب دروغ گو را استیضاح کنیم و از قدرت کنار بزنیم. حالا به سادگی می گوییم که مثلا می خواهیم حالا رهبر یا قانون اساسی را عوض کنیم. بنده عرض می کنم که باید مرحله به مرحله پیش برویم. در این مرحله فکرنمی کنم کار دیگری مقدور، ممکن و شدنی باشد.
جنبش سبز، غرب، قومیت ها
- خیلی به جنبش سبز اتهام زده می شود که با غرب در ارتباط است. این حرف تا چه حد درست است و اصولا جنبش سبز چه نظری درباره سیاست خارجی و نوع ارتباط با کشورهای جهان دارد؟

اتهام ارتباط با خارجی یا خارجی بودن، سیاست همواره حکومت های استبدادی در مقابل معترضان حکومت است. در زمانی که نهضت اسلامی قبل از انقلاب در جریان بود، محمد رضا شاه پهلوی و حکومت شاهنشاهی، همواره مرحوم آیت الله خمینی و سران نهضت اسلامی را به عنوان مارکسیست های اسلامی یا مزدورهای اجنبی معرفی می کرد. انقلاب پیروز شد و پس از آن معلوم شد شاه مزدور خارجی بود و از سفارتخانه ای خارجی دستور می گرفت و این نهضت اسلامی یک نهضت ملی و مستقل بود و اصولا وابسته نبود.
در مورد جنبش سبز، آن چیزی که در نهاد مردم اتفاق افتاد و به شکل خودجوش پیش آمد، می توان گفت "خیر" جنبش سبز به هیچ وجه وابستگی ندارد بلکه در راستای شعار اولیه انقلاب اسلامی یعنی "استقلال"، "آزادی" و "جمهوری اسلامی" به معنی پیش نویس قانون اساسی که هر گز تصویب نشد، حرکت می کند. بنابر این قائل به استقلال است.
بنده این رهبران داخلی جنبش سبز را از نزدیک می شناسم ؛ تردیدی ندارم که میرحسین موسوی در حوزه سیاست خارجی، اهمیتی که به استقلال و مصالح ملی و ایرانی بودن می دهد، به مراتب از جناب آقای خامنه ای و محمود احمدی نژاد و فرماندهان سپاه بیشتر است. من حاضرم بر این مسأله شهادت شرعی بدهم. یعنی نسبت به استقلال ایران بزرگترین دغدغه را دارد. و همینگونه هستند سید محمد خاتمی، مهدی کروبی و اکبر هاشمی رفسنجانی. بنده تردیدی ندارم که انگ وابستگی به هیچکدام آن ها نمی چسبد.
گاهی اتفاقاتی رخ می دهد؛ به طور مثال در زمان انقلاب اسلامی، اروپا همراه با امریکا نبود. امریکا هم کاملا از رژیم شاه حمایت می کرد، اما در رقابت های بین المللی چون سهم اروپا نسبت به آمریکا در چپاول ایران کم شده بود، اروپا از شاه حمایت نمی کرد. مثلا بی بی سی در آن زمان یکی از بنگاه های سخن پراکنی بود که انقلاب اسلامی را منعکس می کرد و به علت خفقان داخلی در رساندن صدای انقلاب اسلامی نقش داشت. آیا می توان به این اعتبار انقلاب اسلامی را انگلیسی خواند!؟ به همین شکل هم الان در زمان ما، آمریکا یا اتحادیه اروپا با جمهوری اسلامی مشکل دارند. طبیعی است که به صدای معترضین آن میدان بدهند. معنای این وابسته بودن جنبش سبز نیست.
آمریکا و اتحادیه اروپا هیچ گاه دلشان برای دموکراسی و حقوق بشر نه در ایران و خاورمیانه سوخته است نه در بقیه کشورهای جهان. مسأله اساسی این کشورها، منافع ملی خودشان است. لذا مثلا اگر می بینیم نسبت به مسأله دموکراسی و حقوق بشر مثلا در ایران حساسیت نشان می دهند، اما نسبت به دموکراسی و حقوق بشر در کشورهای عربی اردوگاه خودشان هیچ واکنشی نشان نمی دهند، در حالی که مطابق معیارهای بین المللی، نرخ دموکراسی و حقوق بشر در ایران با همه مصائبش از تمام اقمار خاورمیانه ای آمریکا و اروپا بالاتر است.
این نشان می دهد که دغدغه اساسی سیاستمداران آمریکا و اتحادیه اروپا، به هیچ وجه آن چیزی نیست که لزوما مردم این کشورها می خواهند. کما این که می بینیم برای آمریکا یا اتحادیه اروپا، مسأله هسته ای به مراتب از مسأله دموکراسی و حقوق بشر مهمتر است. و اگر برای آن ها امکان مصالحه در زمینه هسته ای با رهبران ایران باشد، دموکراسی و حقوق بشر را فراموش خواهند کرد یا اغماض خواهند نمود.
- آن چیزی که شنیدید می تواند به عنوان گفته یکی از کسانی که در این جنبش سبز نقش کوچکی داشته است، منعکس شود و مشخص شود کسانی که این اعتقاد را دارند، چگونه می توانند وابسته باشند؟ صرف این که گفته شود بعضی از این افراد خارج از کشور هستند، دلیل وابستگی نیست. مگر مرحوم آیت الله خمینی در نجف و پاریس نبود؟
من انکار نمی کنم که در میان معترضان ایرانی، طیوف مختلفی وجود دارد. برخی از این ها خود را سبز هم می دانند. اما در میان این معترضین در این سی و چند ساله، کسانی هستند که معتقد هستند راه نجات ایران از کمک و حمایت خارجی می گذرد. اینها وجود دارند، اما من آن ها را سبز نمی دانم. اطمینان دارم که میرحسین موسوی هم چنین افرادی را سبز نمی داند. اول شرط سبز بودن و عضو جنبش سبز بودن این است که راه احقاق دموکراسی و حقوق ملت ایران، با دست های ایرانی، با سرمایه ایرانی و با فکر ایرانی است.
دموکراسی کالایی نیست که در کوله پشتی سربازان آمریکایی یا کشتی های اروپایی به منطقه حمل شود. دموکراسی زیر ساخت می خواهد، مناسبات خاص سیاسی، اقتصادی و فرهنگی می طلبد و اگر اراده ملی در کشوری به حدی رسید که توانست به این ضوابط جامه عمل بپوشاند، در آن صورت دموکراسی محقق خواهد شد. من معتقدم این جنبش، جنبشی مستقل است.
- چرا جنبش سبز نتوانسته قومیت ها را آن گونه که باید و شاید، با شدت جذب کرده و وارد عمل کند؟ آیا نتوانسته است به خواسته های آن ها پاسخگو باشد؟
جنبش سبز هنوز نتوانسته است یک جنبش فراگیر باشد؛ این از ضعف های ما است. اما این گونه نیست که هیچ اقبالی از سوی قومیت های ایرانی به آن نشده باشد.
به یاد دارم زمانی که امکان انتشار روزنامه بود، یکی از روزنامه هایی که بیش از همه نزدیک به میرحسین موسوی بود، هر روز سرمقاله خود را به یکی از زبان های قوم های ایرانی منتشر می کرد. یک روز به زبان کردی، یک روز به زبان لری، یک روز به زبان عربی، یک روز به زبان ترکی و... . در برخی احزاب اصلاح طلب خوشبختانه در کادر شورای مرکزی آن ها، افرادی را از قومیت های مختلف داشتیم و داریم. برای نمونه سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی و جبهه مشارکت ایران اسلامی، قومیت ها نماینده دارند. البته نه جنبش های قومی ما مستقل از جنبش سبز آنقدر قوی هستند و نه جنبش سبز مجزا از خرده جنبش های قومی. هر دو نیاز به تقویت دارند و هر دو به هم احتیاج دارند. بنده معتقد هستم که خورده جنبش های قومی، مذهبی، جنسیتی، فرهنگی و صنفی، بدون جنبش سبز امکان پیشرفت ندارند و جنبش سبز هم بدون یاری این خورده جنبش ها،امکان ارتقا ندارد. لذا ما به هم نیاز داریم و می باید به همدیگر کمک کنیم.
آدرس بدون فیلتر موج Www.New.MowjNoNews.Tk
» ادامه مطلب

به دنبال دروغ پراکنی برخی رسانه ها؛ کلمه شفاف سازی كرد:واقعیت هایی درباره کمیته ای که نمی خواستند باشد

موج نو:عواقب اعلام نتایج انتخابات دهمین دوره ریاست جمهوری ایران، فقط حمله به ستادهای انتخاباتی میرحسین موسوی در روز رای گیری و دستگیری فعالان این ستاد و همچنین فعالان ستاد انتخاباتی مهدی کروبی و تعطیلی روزنامه های متعلق به این دو نامزد معترض به انتخابات نبود.
جان باختن ده ها شهروند در راهپیمایی های اعتراضی، کشته شدن رسمی چهار نفر در اثر شکنجه و ضرب و شتم در کهریزک، زندانی شدن هزاران نفر در سراسر ایران به صورت فله ای و حبس صدها فعال سیاسی و رسانه ای، از دیگر نتایج اعلام پیروزی احمدی نژاد در انتخابات سال گذشته ریاست جمهوری بود که تا کنون هیچ پاسخ مشخصی از سوی مسولان کشور به این بحران یک ساله داده نشده است و علی رغم فشار افکار عمومی، مجلس شورای اسلامی نیز کمیته ای برای تحقیق و تفحص در مورد این انتخابات، نحوه شمارش آرا و حوادث پس اعلام این آرا در کشور، تشکیل نداده است.
در آغاز روزهای بحران، آقایان موسوی، کروبی و خاتمی کمیته ای را تحت عنوان «کمیته پیگیری آسیب دیدگان حوادث پس از انتخابات تشکیل دادند که تنها چند ماه پس از فعالیت این کمیته و جمع آوری اطلاعات مربوط به آسیب دیدگان حوادث پس از انتخابات، در هفدهم شهریور ماه چند تن از اعضای کمیته دستگیر شدند.
علیرضا بهشتی، مرتضی الویری و ابراهیم امینی و محمد رضا مقیسه از جمله اعضای دستگیر شده این کمیته بودند که اگرچه عضویت آنان در کمیته پیگیری وضعیت آسیب دیدگان حوادث پس از انتخابات به عنوان اتهام در پرونده آنان عنوان شده بود، اما در نهایت دادگاه این عضویت را جرم تلقی نکرد و دو تن از اعضای کمیته از اتهام مطرح شده، تبرئه شدند اما حاصل این حبس و فشارهای سیاسی پس از آن توقف و تعطیلی کمیته ای بود که شهروندان آسیب دیده در وقایع تلخ پس از انتخابات به آن مراجعه می کردند.
آغاز حمله به کمیته و دستگیری اعضا از زمانی صورت گرفت که آمار تعداد کشته شدگان در وقایع پس از انتخابات از مرز مرز هفتاد گذشت. بلافاصله پس از اعلام این تعداد از سوی دکتر بهشتی سخنگوی کمیته، هم اعلام کننده تعداد شهدا و هم اعضای دیگر کمیته بازداشت و هم دفتر کمیته پیگیری پلمپ شد. در جریان این تعطیلی و دستگیری اعضا، کلیه مدارک، اسناد و وسایل موجود در کمیته نیز ضبط شد.
نکته جالب توجه این است که در این کمیته جمعی از نمایندگان مجلس شورای اسلامی و اعضای هیات حقیقت یابی که از سوی مجلس هشتم تشکیل شده بود نیز حضور داشتند و از نزدیک شاهد روایت های زندانیان آزاد شده از روند برخوردها و شکنجه های صورت گرفته در بازداشتگاه ها و زندان ها بودند.
از آنجایی که کمیته با قرار دادن شماره تماس و نشانی الکترونیکی خود در روزنامه ها به صورت آشکار و شفاف فعالیت می کرد، نیروهای امنیتی نیز به صورت ناشناس و یا با هویت اصلی خود به کمیته رفت و آمد داشتند و این نکته چندان برای اعضای کمیته پنهان نبود.
بنا به گفته اعضای ستاد موسوی و کروبی، کمیته با این نیت راه اندازی شده بود تا حداقل پس از فجایع صورت گرفته مردم امیدوار باشند که هنوز در جمهوری اسلامی مرکزی وجود دارد که به آنها کمک کند تا پیکر عزیزان شان را تحویل گرفته و از نحوه نگهداری اعضای خانواده شان در بازداشتگاه های کشور نیز از طریق این کمیته مطلع شوند.
بر این اساس کمیته پیگری وضعیت آسیب دیدگان وظایف و دستورالعمل های کاری خود را در چند بخش مشخصی پی گرفت:
جمع آوری اطلاعات، تحقیق و تفحص برای تایید اطلاعات و در نهایت اقدامات لازم برای رسیدگی های حقوقی (اعم از مشاوره حقوقی و اخذ وکیل و پیگیری های حقوقی پرونده های افراد دستگیر شده ) از جمله وظایف مشخص و تقسیم بندی شده اعضای این کمیته بود.
وظایف دیگر کمیته در مواجهه با خانواده های دستگیر شدگان، کمک های پزشکی، مالی، اداری و حقوقی بود و بر این اساس از همان ابتدا کمیته پیگری به صورت شفاف اعلام کرد به دور از گرایش های سیاسی عمل خواهد کرد و در همین راستا هیچ بیانیه سیاسی هم از سوی این کمیته منتشر نشد .
پس ازآنکه اعضای کمیته، آمار و اطلاعات مربوط به شهدا را دریافت کردند، کلیه اطلاعات جمع آوری شده را به مقامات امنیتی و قضایی اعلام کردند با این امید که صحت و سقم این آمار و اطلاعات از طریق نهادهای مسوول به کمیته اعلام شود اما پیش از آنکه پاسخی رسمی از سوی دستگاه های مسوول به کمیته برسد و حتی پیش از انکه خود کمیته لیستی از شهدا را به صورت رسانه ای اعلام کند، برخی از رسانه ها و ارگان های هوادار دولت خودشان، اعلام کردند که فلان کسی که کمیته می گوید شهید شده است، زنده است وهیچ آسیبی به او در ماجرای پس از انتخابات نرسیده است و این نشان می داد که اسامی و نام برخی از کشته شدگانی که در اختیار کمیته قرار داشت را این ارگان ها هم کاملا در اختیار داشت.
وقتی شمار کشته شدگان وقایع پس از انتخابات به۷۲ نفر رسیده بود، یکی از اعضای کمیته پیگیری در دیداری که با دکتر علی مطهری، نماینده اصولگرای مجلس داشت، عدد ۷۲ تن شهید را اعلام می کند که ایشان عدد ۷۲ تن را رد می کند و اعلام می کند بر اساس یافته ها و تحقیقات برخی از نمایندگان مجلس تعداد افراد کشته شده ۸۹ نفر است. پس از آن یکی از مقامات ارشد نیروی انتظامی که در دیداری با سران نظام نیزحضور داشت، این عدد اعلام شده توسط آقای مطهری را هم تکذیب می کند و فراتر از آن اعلام می کند که تعداد کشته های بعد از انتخابات بسیار بیش از این تعداد است و عدد درد آور دیگری را اعلام می کند…
اما در نهایت کمیته با تکیه بر مستندات جمع آوری شده خود آمار نهایی و اسامی ۶۹نفر جان باخته را به مجلس شورای اسلامی ارائه می کند که تنها چند روز بعد مجلس اعلام کرد هیچ اطلاعاتی از طرف کمیته دریافت نکرده است، مجددا نسخه دیگری از لیست این کشته شدگان به کمیسیون امنیت ملی و سیاست خارجی مجلس ارسال می شود تا آن زمان کمیته پیگری اطلاعات مربوط به ۶۹ نفر را کامل در اختیار داشت که پس از رسیدن به عدد هفتاد و دو، بلافاصله با دستگیری اعضا کار را متوقف کردند.
همان زمان اعضای کمیته در مورد سعیده پور آقایی و ترانه موسوی ایجاد شبهه کردند و در نهایت مشخص شد که در ماجرای سعیده پورآقایی برخی از نهادهای چگونه دست به یک سناریوسازی زده بودند و همچنین در مورد ترانه موسوی نیز که بنا به گفته مرتضی الویری آخرین اطلاعات رسیده به کمیته این بود که او روبروی مسجد قبا دستگیر شده است اما پیچیدگی این ماجرا آنقدر زیاد بود… که پس از دستگیری اعضای کمیته، روند بررسی این پرونده ها متوقف باقی ماند.
همچنین کمیته پیگری با معرفی یکی از اعضا به سازمان بهشت زهرا نیز در صدد بر آمد تا اطلاعات مربوطه را از آن طریق نیز جمع آوری کند، جلسه ای با حضور اعضای شورای شهر تهران برگزار شده بود که کمیته منتخب این شورا برای پیگیری حوادث پس از انتخابات نیز برای تبادل اطلاعات با اعضای کمیته نشستی را برگزار کردند. در نهایت علی رغم تمامی تلاش های اعضای کمیته پیگری وضعیت آسب دیدگان پس از انتخابات، نه تنها شمار و تعداد کشته شدگان این انتخابات مشخص نشده است، بلکه برخی از ارگان ها و نهادها با مراجعه با خانواده برخی از جان باختگان آنها را تحت فشارهای جدی قرار می دهند تا علیه موسوی و کروبی شکایتی را تنظیم و در اختیار قوه قضاییه قرار دهند.
خانواده های جان باختگان زیادی این نکته را در مصاحبه با رسانه های مختلف عنوان کرده اند که علی رغم فشارهای برخی نهادها مبنی بر مصاحبه صدا و سیما و خبرگزاری فارس، تا کنون تن به این کار نداده اند و از عدم پیگیری شکایت های خود در دستگاه قضایی و بلاتکلیف ماندن پرونده شناسایی قاتلان رنج می کشند.
در پایان باید مسوولان امر باید توجه کنند که پگیری صادقانه توام با شفافیت و صداقت با مردم است که می تواند آب رفته را به جوی بازگرداند و اعتماد جریحه دار شده عمومی را باز ستاند نه پنهان کاری و خبر سازی و تهدید؛ چرا که در نهایت دست خداوند بالای همه دست هاست…

منبع:ادامه راه سبز «ارس»
» ادامه مطلب